آدرین جانآدرین جان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

آدرین،شاهزاده قصه زندگی من

28. داستان اسباب بازی

1393/2/5 14:7
نویسنده : مامان صدف
329 بازدید
اشتراک گذاری

آقا کوچولو تا همین چندوقت پیش پیش مینشستی تو جایی که واست درست کرده بودیم دورش بالش گذاشته بودیم و با اسباب بازیهات بازی میکردی و سرت گرم میشد. ولی جدیدا انگار برات تکراری شدن و به قول مریم جون مامان مهدی کوچولو، باید چند وقت یکبار وسایلت رو قایم کنم که یادت بره بعد دوباره بیارم بازی کنی که واست جالب باشن! الان که دیگه با وسایل و طرف و طروف پلاستیکی خوشحال تریییییییییی...

 

با بابایی رفتیم برات دندون گیر بخریم، یه عالمههههههه مدلهای مختلف داشتن، بعد کلی زیرو رو کردن، گفتیم یه مارک خوب بگیریم که زود خراب نشه و جنسش خوب باشه و خدایی نکرده برای سلامتیت ضرر نداشته باشه برای همین مارک اونت برداشتیم، بعد من از یک مدل رنگارنگ هم خوشم اومد که هم اسباب بازی بود هم دندون گیر که اونم خریدیم و خوشحال برگشتیم خونه و شستمشونو دادم دستت ولی اصلا توجهتو جلب نکرد!!!! گفتم مامان جون یه دهن بزن حالا شاید خوشت اومد زبان

خلاصه دوسشون نداشتی و مامان بزرگ گفت اینا بدرد نمیخوره، از اینا بگیر که حالت ژله ای داره، ما هم رفتیم یه دونه دیگه برات خریدیم. یه دونه هم خرگوشی خیلی وقت پیش از داروخانه برات گرفته بودم. حالا با این دوتا حسابی مشغولی و اون یکیهارو تحویل نمیگیری خخخخخخخ


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)