27. دندون موشی
آدرین جونم دوتا دندون مرواریدی خوشگل درآوردی مامانمممممم. نمیدونی چقدر واسشون ذوق کردم، از دونه دونه تغییراتت ذوق میکنم ولی این یکی خیلی هیجان زدم کرد. بار اول که متوجه شدم، داشتم با لیوان بهت آب سیب میدادم که صدای تق تق دندون شنیدم.واییییی انگار دنیارو بهم داده بودن.بعدش مامان بزرگه اومد به لثت دست زدو گفت بلههههه تیزیش حس میشه. انقدر خوب و آقایی که اصلا بیقراری و بداخلاقی نکردی برای همین اصلا متوجه نشده بودم داری دندون درمیاری. اول دندون پایین سمت راست بیرون زد و چند روزه سمت چپی هم دراومده. الان یه نصفه و یه ربع دندون داری خخخخخخخ. آخ که چه کیفی میکنم وقتی میخندی و دندونتو به نمایش میذاری قربونت برممممممم موش کوچولو. همه دنیام شدی تو، با خندت میخندم و با گریت غصه دار میشم.
آخر هفته مامان بزرگ و بابابزرگم برمیگردن ایران. نزدیک دو ساله ندیدمشون و واقعا دل تنگشونم. همه در تدارک تمیز کردن خونشونن ولی من نمیتونم کمکی کنم و همه وقتم با شما میگذره. خیلی خیلی بهم وابسته ای و همش یا باید بغلت کنم یا اگه داری بازی میکنی دورو برت باشم وگرنه گریهههههه. شب که بابات میاد تازه یه کم میرسم کارامو انجام بدم، میشینه پیشت و کلی باهات بازی میکنه، برج هوشتو دونه دونه رنگاشو میگه حلقه هارو میذاره سرجاش ولی همچین که تموم میشه ازش میگیریش و میخوابونیش رو زمین و با دستت همه رو میریزی بیرون خخخخخخخ.
حالا از این به بعد مهمون بازیها شروع میشه و من نگرانم. از شش ماهگیت که دیگه کاملا نسبت به محیط و آدمای اطرافت شناخت پیدا کردی، با غربیه ها غریبی میکنی. اگه کسی بغلت کنه که قیامت میکنییییی، جوری گریه میکنی انگار خدایی نکرده جاییت درد میکنه! اگه کسی بهت نزدیک نشه خوبی ها، تو بغل من باشی اوضاع روبراهه ولی همچین که کسی وارد حریممون بشه واویلااااا. البته تو عید نسبت به قبل بهتر بودی ولی من نگرانم این مدت که دورمون شلوغه همش بخوای تو بغل من یا بابایی باشی، ماشالا سنگینم شدی و مدام بغل کردنت کار راحتی نیست گل پسر. شایدم آدم زیاد ببینی و کم کم عادت کنی. امیدوارمممممممم
دیگه اینکه یک مدت مامان بزرگ عادت داده بود روی پا بخوابی ولی از یکی دو هفته پیش هیچجوری حاضر نیست رو پا بمونی و میخوای چرخ بزنی بیای پایین! به اجبار برگشتیم به صندلیت که دیگه داره واست کوچیک میشه ولی همچنان بهترین راه خوابوندنته!