آدرین جانآدرین جان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

آدرین،شاهزاده قصه زندگی من

اولین مریضی، روزئولا- تولد نمیریم :(

عزیزدلم قبلا چند روز قبل شش ماهگیت یکبار سرماخوردی ولی چون شیر خودمو میخوردی زیاد طولانی نشد و غیر از یکی دوبار تب و دو سه روز سرفه و عطسه عواقب دیگه ای نداشت ولی این مریضی ... صبح جمعه ساعت 8 بیدار شدم دیدم همش داری تو خواب غر میزنی. به پیشونیت که دست زدم داغه داغ بودی عزیزترینم. بلند کردم بردمت طبقه بالا برات ترمومتر گذاشتم دیدم بله نزدیک دو درجه تب داری بهت به سختی استامینوفن دادم و بعد نیم ساعت تبت پایین اومد. اول فکر کردم سرماخوردی ولی هرچی گذشت دیدم هیچچچچچ علامتی نداری. فقط چهارساعت یکبار تب میکردی. خلاصه دست به دامن گوگل شدم و دوستای خوب نینی سایتم که همه مریض دکتر معینی بودیم و الان باهم یک گروه وایبری خیلی خوب داریم. به ای...
23 خرداد 1393

5. از رو بردن حلقه D:

داشتم مینوشتم حلقه سمجت یک اپسیلون مونده که کاملا جدا شه ولی دو سه روزه ول کن نیست.اخه کی دلش میاد از پسمل من دل بکنهههه، که بیدار شدی شیر خوردی،بعدشم بابایی زنگ زد جویای احوال حلقه شد گفت بذارمت توی آب و یک کم آب بازی کنیم تا جدا بشه.ما هم حرف بابایی رو گوش کردیم و انقدر آب بازی کردیم که حلقه پررو از رو رفت و جدا شد   مبارکه پسرکم،خیلی اذیت شدی تو این یک هفته ولی چاره ای نداشتیم عسلم،کاری بود که باید انجام میشد. عصر باید بریم آقای دکتر ویزیتت کنه و دیگه تمومه. عزیزدلم خداروشکر دل دردهای کولیکیت تموم شده و پسرکم دیگه اذیت نمیشه ولی چند وقته پاهات و روی لپای گردالیت اگزما شده.اوایل فقط روی زانوت بود ولی قسمتهای دیگه پاهات رو هم ...
7 مهر 1392

3.اولین تابستان گذشت ...

پسرک عزیزم اولین تابستون زندگیتو به سلامت گذروندی. اولین پاییزت مبارک نازنینم کنار تو منم قشنگترین تابستون زندگیمو داشتم.از این به بعد فصلها برام یک رنگ دیگست...       عزیزدلم روز یکشنبه بالاخره همراه مامان بزرگ و بابابزرگ برای ختنه رفتیم (بازم بابایی سرکار بود،امیدوارم این مدت زودتر بگذره و بیشتر باهم باشیم) ، من اصلا دل دیدن گریه هاتو نداشتم و تو ماشین موندم و زحمت بردنت به مطب گردن مامان بزرگ و بابابزرگ افتاد قربونت برم.توی مطب که خیلی خوش اخلاق بودی و حسابی دل خانم منشی رو برده بودی.کلی براش خندیده بودی و آواز خونده بودی.برای آمپول بیحسی یک کم گریه کردی ولی موقع ختنه صدات درنیومده بود عزیزترینم. وقتی برگشتین ت...
2 مهر 1392
1