11. شیرینی عسلم
مامانی جونم امروز بالاخره رفتیم دکتر که علت اگزماهات رو بفهمیم. آقای دکتر اول کلی باهات حرف زد و معاینت کرد، شما هم کلی براش خندیدی.دکتر میگفت چه بچه باحالیه خخخخخخخ ...
خداروشکر رشدت مثل همیشه خوب بود،قدت 63 ،وزنت 6300 و دور سرت 41 شده بود عزیزدلم. راجع به اگزماها دکتر گفت حساسیت داری و چون پوستت سفیده حساس تری،الانم که هوا سرد و خشک شده دردسر بیشتر میشه.حالا من باید لبنیات، شکلات و یکسری چیزای خوشمزه دیگه رو از غذاهام حذف کنم تا عامل حساسیت زا از بین بره،دو تا کرم هم باید بزنی تا پوست قشنگت دوباره مثل برگ گل بشه قربونت برم.
آدرینم از دیشب کار جدیدی یاد گرفتی خوش اخلاقه مامان. پیش بابایی بودی منم تو آشپزخونه که صدای بلند بلند خندیدن رو شنیدم. چه کیفی میکردی با بابایی عزیزممممممممممم.تا دوربین آوردم سک سکت گرفت و عصبانی شدی ولی بعدش بازم خندیدی.امروزم کلی برای مامان بزرگه با صدای بلند قهقهه زدی فدات شم. انشالا همیشه شاد باشی و صدای خندت تو خونمون بپیچه نفسییییییییییییی.
از سه ماهگیت شروع کردم کتاب شیوه های تقویت هوش نوزاد رو بهت نشون میدم،شما هم کلی دوستش داری و با دقت به تصاویر و رنگها نگاه میکنی.عاشق شکل دایره ای
به روزنامه های مامان بزرگه هم کلی علاقه داری. وقتی جلوت نگه میدارم دست و پا میزنی و ذوق میکنی عسلم.
هر روز داری شیرینتر میشی شکلاته مننننننننننن، نمیدونی داشتنت،بغل کردن و بوسیدنت چه عشقی داره