آدرین جانآدرین جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

آدرین،شاهزاده قصه زندگی من

13.سریال اسباب کشی!

1392/7/27 9:28
نویسنده : مامان صدف
406 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی جونم این هفته سه روز تعطیل بود و تمام این سه روز با بابایی مشغول جمع کردن وسایل خونه قبلی بودیم که تمومی نداره انگار!از بس که به قول بابایی من ظرف و ظروف و وسایل دارم که تا حالا یک بارم استفاده نشده زبان

 

 

نفسم هرروز صبح برات شیر میدوشیدم و میذاشتم پیش مامان بزرگه، خدا برامون حفظش کنه، خیلی زحمت شمارو میکشه و عاشقانه دوست داره،ایشالا همیشه تنش سالم باشه و لبش خندون.

ظهر برمیگشتیم و عصر باز میرفتیم.خلاصه این چند روز زیاد روی ماهتو ندیدم خوشگله مامان. یه کوچولو هم ازت گله دارم عزیزممممممم، البته تقصیر شما نیست مقصر خودمم فکر کنم برنامه خواب و شیر خوردنت به هم ریخته،چند روزه بدخواب شدی. قبلا خواب شبت به 5-6 ساعت رسیده بود و من کلی خوشحال بودم ولی این چند شب نهایتا سه ساعت میخوابی و بیدار میشی،یه کم شیر میخوری باز میخوابی ولی من بیخواب میشم. ظهرها هم که برمیگشتیم خونه اصلا نمیخوابیدی که من حداقل نیمساعت استراحت کنم.آخه این چه کاریه مامانم،منم آدمم خب خوابم میاد، از همه خوراکیهای مورد علاقم که محروم شدم، دلم به همین خوابیدن خوشه خبافسوس

امیدوارم برگردی به حالت قبلت مامانی، کم میخوابی بداخلاق میشی آخه. خوابت میادها ولی یه چرت کوچولو میزنی بیدار میشی.ولی با تمام این تفاسیر عشقی جوجـــــــــــــــه یه دونه لبخند نصف شبتو با دنیا عوض نمیکنمقلب

از کارهای جدید اینکه چند روزه دست و پاهاتو داری میشناسی و همش نگاهشون میکنی. تابلو و آثار هنری رو هم ول کردی، زل میزنی به کلید پریز چشمک برای بابایی هم کلی میخندی و دیگه شناختیش. منتظر اشارشی که یه دونه از اون خنده هات که دل میبره تحویلش بدی عســـــــــــل.

گهوارت برات کوچیک شده جوجو، از نوزادیت عادت داری توش میچرخی ولی الان که ماشالا قدت بلندت شده،وقتی میچرخی پاهات میاد رو تخت من و بابایی.تا صبح 100 بار باید عمودی بذارمت،باز میچرخی اینطرفی. انگار وقتی دو طرفت بازه آرامش پیدا میکنی چون رو تخت خودمون که میخوابی تا صبح تکون نمیخوری اصلا.

 

برای خونه جدید باید برم برات تخت بخرم، این دیگه جواب نمیده!وقتی خریدیمش دلمون خوش بود تا یکسالگیت راحـــــــــــت توش جا میشی و میخوابی!!!

راستی دوتا از همکارهای اداره جدید بابایی تحت نظر دکتر معینی هستن، زنگ زدن کلی صحبت کردیم. جفتشون آخرای پاییز نینی گلاشون به دنیا میان. من که واقعا از دکترم راضی بودم امیدوارم برای اونها هم همینطور باشه و نینی خوشملاشون راحت و سلامت بیان بغل ماماناشون.

ایشالا همیشه خوب باشی خوش اخلاقه مامان قلبقلبقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)